مرجع رسمی شهید آیت‌الله حاج شیخ مهدی شاه‌آبادی

۳ مطلب با موضوع «یاد شهید» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شهید شاه آبادی در مجلس

در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی، جامعۀ روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی تصمیم گرفته بودند دو لیست جداگانه بدهند. دلیل‌اش هم این بود که به دلیل یک‌سری افکار منفی در بعضی از اعضای جامعۀ روحانیت و نیز عناصر غیر روحانی حزب جمهوری، بین این دو نهاد مهم شکاف ایجاد شده بود.

شهید شاه‌آبادی بسیار تلاش کردند این اتفاق نیفتد. پدر خیلی رنج بردند و سختی کشیدند و بسیار تلاش کردند حزب و جامعۀ روحانیت مبارز لیست واحدی بدهند. مقام معظم رهبری نمایندۀ حزب و پدرم نمایندۀ جامعۀ روحانیت مبارز بودند. جلسات طولانی و مستمری برگزار شدند. روز چهارشنبه آخرین روزی بود که تبلیغات مجاز بود و این دو نهاد تازه سه‌شنبه شب بود که توانستند لیست مشترک‌شان را ببندند. مهلت تبلیغات هم تمام شده بود. صبح روز چهارشنبه، روزنامۀ جمهوری اسلامی این لیست را تحت عنوان «ائتلاف بزرگ» چاپ کرد.

عده‌ای از هر دو لیست حذف شده بودند و طبیعتاً برای آنها دلخوری‌هایی پیش آمده بود. حتی بعضی از اعضای جامعۀ روحانیت مبارز مصاحبه‌های تندی را انجام دادند و بسیار به آقاجان بی‌احترامی کردند! حتی یکی از آن‌ها که برای خودش هیمنه‌ای داشت و الان دست‌اش از دنیا کوتاه است، در مصاحبۀ رسمی گفته بود: «اگر آقای شاه‌آبادی یک بار دیگر چنین کاری بکند، او را از جامعۀ روحانیت بیرون می‌اندازیم!»

خلاصه اینکه هجمه‌های زیادی متوجه متوجه پدر صورت گرفت، ولی ایشان خوشحال بودند که جلوی تفرقه را در حد توان گرفته‌اند. واکنش ایشان در برابر هجمه‌ها و توهین‌ها فقط صبر و سکوت بود. وقتی امام در پیام نوروزی روی موضوع وحدت کلمه تکیه کردند، پدر جلوی تلویزیون نشسته بودند و زیر لب گفتند: «می‌دانم که ته دل‌تان از من راضی هستید!» ایشان با تلاش برای تشکیل ائتلاف بزرگ، به سهم خود اجازه نداده بودند که شیرازۀ نیروهای اصیل انقلاب از هم بگسلد.

 

راوی: حمید شاه آبادی

  • ۰
  • ۰

شهید بهشتی

وقتی آیت‌الله بهشتی به شهادت رسیدند، شهید شاه‌آبادی خیلی متأثر شدند. این حادثه مربوط به زمانی بود که ایشان خیلی گرفتار بودند و خیلی رفت‌وآمد داشتند. حاج‌آقا یک‌بار گفتند: «ما تازه متوجه شدیم که شهید بهشتی از نظر مادی در مضیقه بودند. ایشان در خانه شهدا مرتب کار می‌کردند، به خانم‌هایشان کمک می‌کردند و به آنها رسیدگی می‌کردند. من متوجه نشده بودم که ایشان از نظر مادی هم نیازمند بودند.»

آن شب که آقای بهشتی شهید شدند، ایشان فراموش کرده بودند که به جلسه حزب بروند. تا مدتی هم نمی‌دانستیم و فکر می‌کردیم ایشان در آنجا هستند. همه آن شب نگران شهید بهشتی بودند که آنجا بوده یا نبوده است. وقتی ایشان آمدند، ما از ایشان پرسیدیم که آیا از شهید بهشتی خبر دارید؟ خبری نداشتند. ولی تا فردا که روزنامه‌ها نوشتند پیکر مطهرش را پیدا کردند، همه ناراحت بودند. هیچ‌کس نمی‌گفت این هفتاد و دو تن چه کسانی بودند، بلکه همه می‌گفتند شهید بهشتی انسانی ویژه بود. وقتی ایشان آمدند، ما خیلی خوشحال نبودیم که الحمدالله آمدند، دل‌نگران شهید بهشتی بودیم. ایشان به خانه آن هفتاد و دو تن رفتند. خیلی به آن‌ها کمک می‌کرد؛ از همه لحاظ، از نظر مالی، رسیدگی به منزلشان، بچههایشان و....

 

راوی: همسر شهید

  • ۰
  • ۰

آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی

      باید این را یادآور شوم که بنده و حاج‌آقا مهدیِ شهید و حاج‌آقا نصرالله[1] و حاج‌آقا محمد[2] که الآن قم هستند، در یک جا و یک منزل زندگی می­کردیم و از دو مادر بودیم. علاقه برادرم، آقا مهدی، به پدرمان با بقیه به یک میزان بود. نه اینکه بخواهم بگویم که من یکی چیزی کمتر از ایشان نداشتم، نه، همگی ما به پدر عشق می‌ورزیدیم و واقعاً هم عشق می‌ورزیدیم.

برادرم از کودکی و نوجوانی پرتلاش بود. ایام تحصیلش در مدرسه به‌نوعی می‌گذشت که همه دانش‌آموزان هم سن و سال ایشان می‌گذراندند. ولی در برهه تحصیلات روحانی، که ابتدا در تهران شروع شد و سپس به قم رفتند و با روحیه والای حضرت امام برخورد کردند، شرایط زمانی و موقعیت خود حاج‌آقا مهدی ایجاب می­کرد که این مطالب را در آن ایام بتوانند درک کنند؛ مطالبی که فراتر از مرحلۀ نوجوانی بود. بنابراین تماس با حضرت امام خمینی (ره) و زندگی و برخورد معنوی و روحانی معظمٌ له، برادرم را جذب کرد.[3]

 

راوی: برادر شهید- آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی

 

[1] ایشان در اسفند 1396به رحمت خدا پیوستند.

[2] ایشان در دی ماه 1391 وفات یافتند.

[3] مصاحبه با آیت‌الله نورالله شاه‌آبادی