مرجع رسمی شهید آیت‌الله حاج شیخ مهدی شاه‌آبادی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اعلامیه امام خمینی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

انقلاب پایه‌ای

 

خوشبختانه ایشان تلاش می‌کردند دیدگاه امام را به ما منتقل کنند. این خدمت را به ما کردند که به جای اینکه حرکت‌های تند و انقلابی انجام دهیم و از مردم فاصله بگیریم، به این سمت سوق پیدا کنیم تا کار روشنفکرانه انجام دهیم. به همین دلیل، ما مراکز چاپی را در شهر ری ایجاد کرده بودیم. به محض اینکه اعلامیه‌ای می‌رسید، تایپ و در ابعاد انبوهی تکثیر و توزیع می‌شد. بخش قابل توجهی از آن‌ها را خدمت ایشان می‌دادیم.

بنابراین با تکثیر نوار و اعلامیة حضرت امام سلام‌الله‌علیه یک جریان روشنگری درعین وجود روحیه شهادت‌طلبی و ایثارگری و مبارزه به وجود آمد. خواست ایشان این بود که این نیروها صرف روشنگری آحاد مردم شود. ما را به این سمت سوق دادند که در مسجدها و هیئت‌ها کار را گسترش  دهیم و همین کار را هم کردیم. حقیقتاٌ برکاتش هم بعداٌ آشکار شد. خود ایشان هم بنا به همین سیاست و نظریه به هیئت‌ها و جلسات مذهبی‌انقلابی می‌پرداختند و در توسعه آن‌ها اهتمام داشتند.

 

راوی: عبدالعلی علی‌عسکری داماد شهید

  • ۰
  • ۰

شهید شاه‌آبادی و اعتراض به کشف حجاب رضاخانی

پس از آغاز رسمی و علنی مبارزه حضرت امام در سال 1341ش علیه رژیم پهلوی، شیخ مهدی نیز به عنوان عنصری فعال، از روزهای آغازین مبارزه به صف یاران امام پیوست. ایجاد هماهنگی بین آیات عظام و حضرت امام، نشر و تکثیر اعلامیه‌های امام خمینی، حمایت‌های مادی و معنوی از مبارزان و... بخشی از فعالیت‌های انقلابی وی بود. در کنار این فعالیت‌ها، حضور در مساجد و سخنرانی در خصوص معرفی افکار امام و نیز نقد نارسایی‌ها و ناهنجاری‌های حکومت پهلوی نیز سایر فعالیت‌های وی را شامل می‌شد. در یک مورد در سال 1348ش، وی ضمن سخنرانی در یکی از مساجد دماوند، با اشاره به مسئله کشف حجاب و نحوه پوشش بانوان، به تشریح نحوه صرف بودجه کشور در امور تجملات پرداخت که با عکس‌العمل ساواک مواجه شد و به منظور انجام تحقیقات، به سازمان اطلاعات و امنیت احضار شد.[1]

 

[1] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کد 3283

  • ۰
  • ۰

شهید شاه‌آبادی در زندان ساواک

دوستی خانوادۀ ما با مرحوم شاه‌آبادی از سال 49 یا 50 توسط شوهر خواهرم، جناب آقای طباطبایی، آغاز شد. آقای طباطبایی از وقتی که شهید شاه‌آبادی به مسجد رستم‌آباد آمدند، هر روز ایشان را از خانه به مسجد می‌آوردند. خانۀ ایشان خیلی دور بود. ما با خانوادة ایشان آشنا شده بودیم. ایشان تازه از زندان آزاد شده بودند و فعالیت‌های خیلی زیادی داشتند. درست مثل اینکه از یک سفری که خیلی خوش گذشته باشد آمده بودند! با یک نیروی تازه، دوباره مشغول به کار شدند. ما هم به این دوستی افتخار می‌کردیم، سعی می‌کردیم با ایشان همکاری داشته باشیم و حداقل ایشان را یاری بدهیم. یاری ما این بود که اعلامیه‌هایی که دارند، تکثیر و پخش کنیم.

 

راوی: خواهر همسر آقای طباطبایی