مرجع رسمی شهید آیت‌الله حاج شیخ مهدی شاه‌آبادی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جذب جوانان» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

بالانس در لحظه!

شهید خندان

شهید شاه‌آبادی سرشار از تحرک بودند. در این اواخر که تقریباً بیش از پنجاه سال از عمر ایشان می‌گذشت، محاسن‌شان سفید شده بود؛ اما طوری تحرک داشتند که جوان‌های ما متحیّر بودند. مثلاً وقتی می‌دیدند یک عده از بچه‌ها بی‌حوصله هستند، فوراً سه‌چهارتا بالانس می‌زدند و همه را شارژ می‌کردند و به خنده می‌انداختند. بعد می‌نشستند و صحبت‌ها و خواسته‌هایشان را می‌گفتند. آن وقت بود که همه با تمام وجود می‌نشستند و صحبت‌هایشان را گوش می‌دادند. ایشان با این‌که این اواخر ضعیف بودند و کمغذا، همچنان در راه درس و بحث و فعالیت‌های مختلف بودند. همیشه تحرک! دستشان را روی زمین می‌گذاشتند و بالانس می‌زدند!

 

راوی: همسر شهید

  • ۰
  • ۰

تقلای هدایت

شهید آیت‌الله حاج شیخ مهدی شاه‌آبادی

شهید شاه‌آبادی دنبال این بود که ببیند چه کسی کمک می‌خواهد؛ چه کسی محتاج است؛ هر کمکی که می‌خواهد باشد: فکری، مادی یا معنوی. کمک می‌کردند تا بتوانند با افراد ارتباط برقرار کنند و آنان را آگاه کنند. حاج‌آقا پیش کسانی و به جاهایی می‌رفتند که وقتی خودشان می‌گفتند که کجا‌ها رفته‌‌اند ما خجالت می‌کشیدیم! به این خاطر که می‌دیدیم آن افراد واقعاً شایستگی این را ندارند که ایشان تا این اندازه برایشان وقت بگذارند.

به درد دل پیرزن‌ها و پیرمردها گوش می‌‌دادند. به جوان‌‌ها کمک می‌کردند تا آن‌ها را کم‌کم از راه کج به راه راست بکشانند. به‌حدی آن‌ها را به شوق می‌‌آوردند که می‌‌آمدند اطراف ایشان می‌نشستند تا بدانند این چه کسی است که بدون شناسایی، همه نوع خدمتی می‌کند و برای همه وقت می‌‌گذارد. اندک‌اندک از این راه جوان‌ها شیفتۀ اخلاق حاج‌آقا شدند. حاج‌آقا در حقّ هرکسی لطف می‌‌کردند و اصلاًً برایشان پیر و جوان فرقی نداشت. از تمام وجودشان دوست داشتند که آن‌ها را آگاه و روشن کنند.

 

راوی: همسر شهید

  • ۰
  • ۰

عبدالعلی علی‌عسکری در کنار شهید شاه‌آبادی

سال‌هایی که ما وارد دانشگاه شدیم و در عین حال قبل از آن در جریان فعالیت‌های سیاسی بودیم،در همین پیوند از دبیرستان و در جریان فعالیت‌های سیاسی، بنده با دوستان‌مان در جمع‌ هیئت‌های مذهبی و در محافل سیاسی، با شهید شاه‌آبادی آشنا شدم. شهید شاه‌آبادی انسانی پرشور، باعزم و بااراده و انسانی مصمم و آتشین بود، به نحوی که به هر کسی برخورد می‌کرد، آن روحیۀ عزت نفس و قدرت و روحیه‌ای که داشتند و با ویژگی‌های عرفانی و معنوی که در او بود و با شدت خشمی که برآمده از اعتقاد به اسلام و راه امام بود و نسبت به رژیم فاسد و منحط پهلوی ابراز می‌شد، پرشوری و انگیزۀ قوی ایشان موجب می‌شد که به هنگام تماس با دیگران، در دانشجویان و  آحاد مردم و جوانان یک حالت انقلابی و ستیزه‌جویی با رژیم شاه ایجاد شود. ما در همان ایام جوانی با ایشان آشنا شدیم و این روحیات جذاب و آتشین ما را با خود همراه کرد.

 

راوی: داماد شهید- عبدالعلی علی‌عسکری

  • ۰
  • ۰

45 دقیقه طولانی

ارتباط شهید شاه‌آبادی با جوانان

جلسات سخنرانی حاج‌آقا حساب و کتاب نداشت گاهی که برای دانشجوها سخن می‌گفتند، در حالی که قرار سخنرانی 45 دقیقه‌ای داشتیم، گاه جلسه ساعت‌ها ادامه پیدا می‌کرد و دانشجوها، که یک روحانی دیده بوند که ساده و خودمانی و دوستانه با آن‌ها صحبت می‌کند، جلسات پرسش و پاسخ برگزار می‌کردند و جلسه ادامه پیدا می‌کرد؛ آن‌قدر که گاه هوشنگ، راننده پدرم، به مادر زنگ می‌زد و می‌گفت: «حاج‌خانم! شما را به خدا به حاج‌آقا بگویید این چه‌جور سخنرانی است؟»

اصلاً به جوان‌ها که می‌رسیدند آدم دیگری می‌شدند. انگار پابه‌پای آن‌ها جوان می‌شدند.

راوی: فرزند شهید، حمید شاه‌آبادی