مرجع رسمی شهید آیت‌الله حاج شیخ مهدی شاه‌آبادی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رستم‌آباد» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شهید شاه آبادی

 

راه ما به ایشان دور بود. ما جنوب شهر بودیم و ایشان رستم‌آباد بودند. گاهی در این جلسات خدمت ایشان می‌رسیدیم، ولیکن از فعالیت‌های ایشان بی‌اطلاع نبودیم. ایشان همان اول کمیته شمیران را تشکیل دادند. در این زمینه روحیه‌ای سازگار با جوانان داشتند. ساختن با جوانان و بسیجیان خودش یک فنی است. هر کسی و هر روحانی این فن و خصوصیت را ندارد که بتواند با جوانان بسازد و آن‌ها را تربیت کند. آن اخلاق و بیان ایشان کاملاً مناسب این کار بود. در این زمینه خیلی خصوصیات بالایی داشتند که با جوانان بسازند و با زبان آن‌ها صحبت کنند؛ چون اخلاق ایشان طوری بود که جذب می‌کرد.

جوانانی که می‌آمدند، خیلی راحت صحبت‌شان را می‌کردند و سؤالات‌شان را می‌کردند. ایشان با یک برخورد خوب، با همه‌شان دمخور می‌شدند. با تمام مشغله‌ای که داشتند، ایشان با یک سعه صدر عجیب، با همان خستگی، می‌نشستند و صحبت می‌کردند و به درد دل‌ها گوش می‌کردند. ایشان می‌گفت: «ما باید به درد آن‌ها گوش دهیم. اگر هم نتوانستیم کاری انجام دهیم، حداقل آن‌ها تخلیه شدند.» جوانان و رزمندگان با این کمیته‌ای که ایشان تشکیل دادند پیشرفت کردند. در هر کجا که به حاج‌آقا نیاز داشتند، ایشان فکر شخصیت و مقام و وجهه خود را نمی‌کردند. این مسائل برای ایشان مطرح نبود. می‌رفتند و سخنرانی می‌کردند و هدایت می‌فرمودند. واقعاً در این زمینه ایشان موفق بودند.

 

راوی: حجت‌الاسلام مسعود قاضوی

  • ۰
  • ۰

شهید آیت‌الله مهدی شاه‌آبادی

قدیمی­ها درباره وجه تسمیه رستم‌آباد چیزی می­گفتند که کمتر کسی می­داند و آن اینکه ریشه اسمش به خاطر «مرحوم حاجی آخوند رستم‌آبادی» بوده که در رستم‌آباد ساکن بود.

نکته دیگری که به فکرم می‌­رسد، این است که مرحوم آقای موسوی که پیش­نماز مسجد صاحب‌الزمان عجل‌الله‌فرجه بود، به من گفت حضرت امام خمینی (ره) قبل از سال 1342، به خانه ما تشریف آوردند و خواهشی از من کردند و فرمودند که یک نفر من را برای زیارت سر مزار مرحوم حاجی آخوند رستم‌آبادی ببرد. و من گفتم چشم؛ حاج‌آقا مهدی شاه‌آبادی هستند. و شهید آیت‌الله حاج مهدی شاه‌آبادی را فرستادم در خدمت مرحوم امام.

شهید حاج مهدی شاه‌آبادی نقل می­کردند که در همین میدان اختیاریه، که الآن خیابان داور شده، مقبره­ای  بود که رژیم آن را خراب و آنجا را تبدیل به پارک کرد و روی قبر ایشان یک سنگی افتاده بود و یک ایوانی داشت و دری. هنگامی که وارد مقبره شدیم، حضرت امام همان پایین، نعلین­های­‌شان را درآوردند. روی این خرابه‌­ها آجرهای چهارگوشی بود، از آنجا آمدند در را باز کردند و بالای سر مزار حاجی آخوند رفتند. آنجا پر از خاک بود، اما معظمٌ له با پای برهنه آمدند و قبر حاج آخوند رستم‌آبادی را زیارت کردند.

ما با نوه همین حاج آخوند رستم‌آبادی که مرحوم شد، هم­‌محلی بودیم و کارهای مسجد را انجام می­دادیم. با هم خدمت آقای جمارانی رفتیم و گفتیم اینجا امام جماعت نداریم و صحبتی با آقای طباطبایی و چند نفر دیگر کردیم و قرار بر این شد که خدمت شهید آیت‌الله شاه‌آبادی برویم. خلاصه رفتیم و از ایشان خواهش کردیم به همین مسجد رستم‌آباد پایین تشریف بیاورند. ایشان بعدها به‌قدری بر ضد رژیم آشوب­ به پا کردند که آنجا به دهکده انقلاب معروف شد.

 

راوی: احمد عرفاتی