مرجع رسمی شهید آیت‌الله حاج شیخ مهدی شاه‌آبادی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهر و محبت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

45 دقیقه طولانی

ارتباط شهید شاه‌آبادی با جوانان

جلسات سخنرانی حاج‌آقا حساب و کتاب نداشت گاهی که برای دانشجوها سخن می‌گفتند، در حالی که قرار سخنرانی 45 دقیقه‌ای داشتیم، گاه جلسه ساعت‌ها ادامه پیدا می‌کرد و دانشجوها، که یک روحانی دیده بوند که ساده و خودمانی و دوستانه با آن‌ها صحبت می‌کند، جلسات پرسش و پاسخ برگزار می‌کردند و جلسه ادامه پیدا می‌کرد؛ آن‌قدر که گاه هوشنگ، راننده پدرم، به مادر زنگ می‌زد و می‌گفت: «حاج‌خانم! شما را به خدا به حاج‌آقا بگویید این چه‌جور سخنرانی است؟»

اصلاً به جوان‌ها که می‌رسیدند آدم دیگری می‌شدند. انگار پابه‌پای آن‌ها جوان می‌شدند.

راوی: فرزند شهید، حمید شاه‌آبادی


 

  • ۰
  • ۰

باغ خانه

سبک زندگی با محبت و دور از تشریفات

زندگی خوش و بامحبتی برای ما درست کرده بودند. انگار خانه برای ما باغ بود؛ یعنی هر کجا که می‌رفتیم بلافاصله دلم می‌خواست به منزل خودمان برگردم. همیشه در نشاط بودند. جوری برای ما جا انداخته بودند که نماز شب را راحت می‌خواندیم. گرچه برایمان مشکل بود یا اینکه خسته بودیم، باز نماز شب را می‌خواندیم. به اسراف نکردن مقید بودند. می‌گفتند باید از تشریفات گریزان باشیم. البته این‌ها را تحمیل نمی‌کردند که پذیرفتنش برایمان سخت باشد، بلکه طوری آن را برای ما حلاجی می‌کردند که وظیفه ماست و باید در مقابل نعمت‌های خداوند این‌طور باشیم؛ یعنی برای ما حقیقت را می‌شکافتند که خودمان مایل می‌شدیم این کار را انجام دهیم.

مثلاً نمی‌گفتند من پول ندارم که زیادی خرج کنم یا نمی‌گفتند که نمی‌توانم اسراف کنم و...، بلکه می‌گفتند: «پول دارم و می‌توانم انجام دهم. ولی وظیفه ما این است که با کمترین امکانات در مقابل ملتی که این‌طور زجر می‌کشند زندگی کنیم، مبادا این‌ها ببینند و غبطه بخورند و برای ما بد باشد.» با گرفتن یک ماشین رختشویی مخالف بودند. می‌گفتند:‌ «کسانی هستند که حتی تشت ندارند که در آن رخت بشویند، ‌صابون ندارند، و حالا شما می‌خواهید ماشین رختشویی داشته باشید؟» و حاضر نبودند کوچک‌ترین امکانات روز را در منزل داشته باشند، با اینکه بیشترین رفت و آمد را داشتند.

 

راوی: همسر شهید