مرجع رسمی شهید آیت‌الله حاج شیخ مهدی شاه‌آبادی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کم‌خوری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پیش‌نماز تو هستی

 

من خاطرم میآید در جایی ما اردویی داشتیم. ایشان دیدند پسر بزرگشان برای نماز ایستادند. نماز ظهر تمام شده بود و نماز عصر مانده بود. بهقدری ایشان با ملاطفت با این موضوع برخورد کردند، هنوز که هنوز است من نماز جماعت میخوانم به یادم میافتد؛ عبای خودشان را درآوردند و روی دوش ایشان انداختند و گفتند: «باز پیشنماز تو هستی، بایست و نمازت را بخوان.» و نماز عصر را پشت سر ایشان ایستادند و خواندند.

همیشه بحث و نصحیت کردن‌شان بهجا، دقیق و با خوشرویی ولی خیلی جدی بود؛ یعنی اگر خطایی هم میکردیم، انتظار داشتیم که به ما یک تذکری داده شود و تنبیه شویم، ولی خب، انتظار هم داشتیم که حتماً با خوشرویی باشد. از جمله مواردی که من خاطرم است، هر لحظهای که میرسیدند تذکرات خاصی را میدادند؛ مانند کم خوردن. میخواستند به ما یاد دهند. سر افطار مینشستیم. خودشان به یک حدی که اولاً کمخوراک بودند، بسیار کمخواب و بسیار پرتلاش بودند. این اصل مطلب است که من همیشه از ایشان دیدم.

 

راوی: پرویز سیف جمالی شاگرد شهید

  • ۱
  • ۰

بالانس در لحظه!

شهید خندان

شهید شاه‌آبادی سرشار از تحرک بودند. در این اواخر که تقریباً بیش از پنجاه سال از عمر ایشان می‌گذشت، محاسن‌شان سفید شده بود؛ اما طوری تحرک داشتند که جوان‌های ما متحیّر بودند. مثلاً وقتی می‌دیدند یک عده از بچه‌ها بی‌حوصله هستند، فوراً سه‌چهارتا بالانس می‌زدند و همه را شارژ می‌کردند و به خنده می‌انداختند. بعد می‌نشستند و صحبت‌ها و خواسته‌هایشان را می‌گفتند. آن وقت بود که همه با تمام وجود می‌نشستند و صحبت‌هایشان را گوش می‌دادند. ایشان با این‌که این اواخر ضعیف بودند و کمغذا، همچنان در راه درس و بحث و فعالیت‌های مختلف بودند. همیشه تحرک! دستشان را روی زمین می‌گذاشتند و بالانس می‌زدند!

 

راوی: همسر شهید

  • ۰
  • ۰

شهید آیت‌الله مهدی شاه‌آبادی

در ماه مبارک رمضان، همیشه وقتی نماز می‌خواندند، افطار می‌کردند و شروع به مطالعه می‌کردند تا سحر. آن وقت می‌گفتند : «دیر شد! الان اذان می‌گویند». بلند می‌شدم و برای سحر آماده می‌شدم.

ایشان کم می‌خوابیدند و در مقابل خیلی پُرکار بودند، خیلی هم کم غذا می‌خوردند و این عادات را از اوّل داشتند. عقیده‌شان این نبود که برای فعالیت بیشتر باید بیشتر خورد، بلکه معتقد بودند که وقتی زیاد بخورند و سنگین شوند فعالیت‌شان کم و فکر بسته می‌شود. اوایل محال بود ایشان بیشتر از چهار ساعت بخوابند. اگر بیشتر می‌خوابیدند، خودشان را جریمه می‌کردند و شب بعد کمتر می‌خوابیدند. زمان انقلاب شبی دو ساعت یا دو ساعت و نیم بیشتر نمی‌خوابیدند.

 

راوی: همسر شهید